گریزی به سفرنامه حج به مناسبت ماه ذی الحجه
تا مسجد شجره تقريبا نيمساعت راه بود. وقتي رسيديم، داخل حياط مسجد جمع شديم، همگي نيت كرديم براي محرم شدن (ميم را با ضمه بخوانيد). ترجمه سوره توحيد را يكبار مرور كنيد، هيچ كسي و به هيچ طريقي نميتواند خودش را به خدا نسبت دهد، اما نميدانم فضاي مسجد، آن دو تكه پارچه سفيد لباس و شايد كفنمانند، لبيك گفتنهاي داخل حياط مسجد، روضه خواندنهاي كاروانيان داخل مسجد، اينكه آنقدر لبيك بگويي تا احساس كني خداي توي عاصي هم دارد به تو لبيك ميگويد و اشكي كه از دوچشمت بر سنگفرش حياط مسجد ميچكد، بعد بنشيني گوشهاي از مسجد به مرور گذشته نامباركت، توبه كني، بعدترش هم تصميم بگيري آدم بماني! خلاصه اگر كمي قدرشناس و موقعيتشناس باشيد ميتوانيد از طريق همين محرم شدن (ميم را با ضمه بخوانيد)، محرم خدا بشويد (ميم را اينبار با فتحه بخوانيد).
نماز مغرب و عشا را به جماعت نخواندم، چون جايي كه ما نشسته بوديم از امام جماعت سطحش پايينتر بود و نماز اشكال داشت، البته خيليها توجهي نميكردند و جماعت ميخواندند!
بعد از نماز بلافاصله به سمت مكه راه افتاديم.
5ساعت راه بود و ما هم 8شب حركت كرديم، اين يعني نيمه شب ميرسيديم به مكه. از در مسجد تا خود اتوبوس و از داخل اتوبوس تا نميدانم كجا لبيك گفتيم، آخر فكر كنم اواسط راه خوابم برد! شام مختصري بود كه آن را هم داخل اتوبوس خورديم، از آن شام مختصر، بخاطر حال ناخوشم كلا 5-6 قاشق بيشتر نخوردم! همه اتوبوس تقريبا در خواب بودند. من هم هر از گاهي بخاطر جلو نشستن در اتوبوس و سرعت زيادش، از خواب ميپريدم. دستفرمانش خوب بود، تقربا در طول تمامي مسير هم عقربه كيلومترشمار به آخرش چسبيده بود!
يكشنبه. ساعت 1.25 نيمهشب رسيديم هتل يمامهسكني شهر مكه. فكر كنم كمي هم زود رسيديم. در بدو ورودمان، طبق معمول مديرثابت هتل خوشآمد و توصيههاي ايمني را به سمع گوشهاي خوابآلودمان رساند. بعد هم يك چيزي گفت كه خواب را از سرمان پراند: “به علت اينكه در اين خيابان ساختماني در حال ريزش است، اتوبوس جلوي هتل ما نميآيد، تا اولين ايستگاه اتوبوس 200متر است كه بايد پياده برويد!” زوار خانه خدا چه غرهايي كه نزدند …
همه رفتيم داخل اتاقهايمان براي بردن چمدانهايي كه از ما زودتر رسيده بودند و همچنين براي تجديد وضو. يك ربع بعد برگشتيم به لابي هتل براي رفتن به حرم و اعمال عمره. دليل رفتن آن موقعيمان هم اين بود كه در آن ساعت از نيمهشب، حرم خلوت و خنكتر است.