پاسخگویی به شبهات امام هادی (ع) / مناظره امام هادي(ع) با يحيي ابن اكثم
یحیی بن اكثم دانشمندترین قاضی عصر مأمون در بصره بود.وی در احتجاج با امام هشتم ـ علیهالسّلام ـ شكست خورد.
همچنین در حضور مامون ،در مناظره با امام جواد - علیه السلام- نیز مغلوب گردید و هر دو یقین كردند كه علم و سیادت از مختصات خاندان علوی است.
گرچه یحیی بن اكثم متوجه شده بود كه علم امام هرگز با علم بشر عادی قابل مقایسه نیست، لكن چون شكستهای سابق او موجب خفّت و كسر شأن
او شده بود، همواره سعی میكرد تا روزی انتقام شكستهای سابق خود را از امام بعد از حضرت جواد ـ علیهالسّلام ـ بگیرد.
پس از شهادت جواد الأئمه ـ علیهالسّلام ـ در مجلسی حضرت هادی ـ علیهالسّلام ـ را ملاقات كرد و
سؤالات و غوامض لا ینحل خود را بدین شرح از آن حضرت پرسید.[1]
سؤال اول:
در مورد آیهشریفه: «وَ قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الكتابِ أنا آتیكَ بِهِ قَبْلَ أنْ یَرْتَدَّ الیكَ طَرْفُكَ»[2] پرسید:
«سلیمان تخت بلقیس را خواست و آصف بن برخیا، تخت را پیش از آنكه سلیمان چشم بر هم زند حاضر كرد، چگونه سلیمان كه پیغمبر بود،
بر علوم آصف بن برخیا بیاطلاع بود و خود نتوانست تخت را حاضر كند؟»
حضرت پاسخ داد: «سلیمان پیغمبر در انجام این عمل خود قادر بود، لكن خواست عظمت آصف بن برخیا را بر مردم روشن سازد و خلیفه و
جانشین پس از خود را كه از نظر علمی افضلیت بر سایر مردم داشته معرفی كند. آصف بن برخیا خلیفه و جانشین سلیمان بوده وهر چه علم
و دانش داشت از مكتب نبوّت سلیمان گرفته بود و این سنّت پیغمبران بوده كه جانشینان خود را به علم و افضلیت معرفی كنند.
سؤال دوم:
در آیه شریفه «وَ رَفَعَ أبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرَّوا لَهُ سُجَّداً»[3] مربوط به یعقوب نبی و رفتن او به كنعان نزد یوسف و شناختن فرزند و سجده كردن او با
فرزندش برای یوسف است، «چرا یعقوب با اینكه پیغمبر بود به یوسف سجده كرد در حالی كه سجده و خضوع وخشوع مخصوص پروردگار است؟»
حضرت پاسخ داد: «سجده یعقوب برای یوسف نبوده، بلكه به شكرانه ملاقات با فرزند گم كرده خود، خدای آفریننده را سجده كرد چرا كه
پس از سالیان درازی چشم پدری كه خبر مرگ فرزند را شنیده بود به دیدار او روشن شد واین سجده مانند سجده ملائكه برای آدم ـ علیهالسّلام ـ
است.ملائكه در حقیقت بر آدم سجده نكردند بلكه بمنظور اطاعت و شكرگزاری در برابر بزرگترین خلقت حق سجده نمودند.»
سؤال سوم:
در آیه شریفه «وَ اِنْ كُنْتَ فی شَكَّ ممّا أنْزَلنْا اِلَیكَ فَاسْئَلِ الّذینَ یقْرَؤونَ الكتابَ»[4] اگر در آنچه بر تو نازل كردیم شك داری پس بپرس از
كسانی كه میخوانند كتاب را؛ مخاطب این آیه كیست؟ آیا مخاطب پیامبر است و او در مُنزَلتات آسمانی شك كرده بود یا مخاطب كس دیگری است؟
و از چه كسی باید سؤال كند؟»
حضرت پاسخ داد: «این آیه خطاب به شخص پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ است؛ البته آن حضرت در هیچ یك از آیات قرآن شك و تردید
نداشته است ولی چون برخی میگفتند: چرا خداوند كسی از فرشتگان را به عنوان پیامبر مبعوث نكرد؛ این آیه خطاب به پیغمبر و برای آنهاست
كه از كسانی كه از کتب آسمانی اطلاع دارند بپرس و خواهی دانست كه تمام پیغمبرانی كه پیش از تو فرستادیم همه از نوع و جنس خود
آن امت بودند و مانند مردم زندگی میكردند و در اجتماعیات شركت داشتند و با مردم معاشرت داشتند و با وقوف بر كتب گذشته آسمانی
این شك و تردید از دل سائلین بر طرف میشد.»
سؤال چهارم:
در آیه شریفه: «وَ لَوْ أنَّ ما فِی الأرضِ مِنْ شَجَرَهٍ أقلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعهُ أبحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللهِ»[5] آن هفت دریا كه اگر آب آنرا برای شرح
كلمات خدا بكار برند خشك میشود در حالیكه هنوز كلمات و آثار او بیان نشده كدام است؟
حضرت پاسخ داد: «دریاهای هفتگانه عبارتند از:
1. عین كبریت، «دریای كبریت»
2. عین برهوت، «دریای مدیترانه»
3. دریای طبریّه در فلسطین
4. دریای حمئه و آن دریایی است كه خاكش سیاه و آبش گرم است و مراد دریاچه «آلبرت» یا ویكتوریا است كه زیر خط استوا واقع شده است.
5. دریای «مارسیدان» یا «مارسودان» كه در سودان حبشه است.
6. دریای «افریقیه»
7. دریای «سجرون».
و مراد از «كلمات الله» ما ائمه جانشینان پیغمبر خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ هستیم كه فضایل ما تمام نشدنی است.»
سؤال پنجم:
در آیه شریفه «و فیها ما تَشْتَهیهِ الأنْفُسُ وَ تَلَذُّ الأعْیُنُ»[6] اگر در بهشت هر چه خوردنی و هر چه دیدنی است برای لذت است،
چرا در آنجا خداوند آدم را از شجره گندم نهی و به جرم آن معاقب گردانید و او را از بهشت رانده و به دنیا فرستاد؟
حضرت پاسخ داد: «چون خداوند متعال با آدم ـ علیهالسّلام ـ پیمان بست كه پیرامون حسد نگردد و نزدیك شجره گندم نرود ولی چون آدم
تحت تأثیرحوّا قرار گرفت و از گندم خورد، بجرم عدم اطاعت از فرمان خدا از بهشت رانده شد و امّا منظور از لذت نفس و التذاذ چشم، خوردن
و خفتن و دفع كردن (به مستراح رفتن) مانند دنیا نیست بلكه مراد، لذت معنوی و روحانی است.»
سؤال ششم:
در آیه شریفه «أو یُرَوِّجُهُمْ ذُكراناً وَ إناثاً»[7] ترویج مرد به مرد جایز دانسته شده و اگر چنین است چرا قوم لوط را به سبب همین عمل تشنیع مورد
عقاب و عتاب سخت خدا واقع شده است؟»
حضرت در پاسخ فرمود: تمام این آیه چنین است. «لِلّهِ مُلْكُ السَّمواتِ و الأرضِ. یَخْلُقُ ما یَشاءُ، وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ اناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّكورَ
أوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً و اناثاً وَ یجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقیماً، انَّه علیمٌ قدیرٌ».
یعنی: آسمان و زمین از آن پروردگار است، اوست كه به هر كه بخواهد میبخشد و هر كه را بخواهد خلق میكند، به هر كه بخواهد دختر
میدهد و به هر كه اراده كند پسر عنایت میفرماید تا با یكدیگر ازدواج كنند و در تزویج هر كه او را خواست عقیم و نازا و یا ولود وكثیر الأولاد
میسازد.» لكن نا بخردان برخی از آیات را سر و ته میخوانند و مردم را به انحراف میكشانند.»
سؤال هفتم:
در آیه شریفه: «وَ اَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْكُم»[8] «در چه صورتی شهادت یك زن به تنهایی پذیرفته میشود، در حالیكه از شرایط شهادت رجولیت، عدالت است؟»
حضرت در پاسخ فرمود: «یگانه زنی كه شهادت او به تنهایی پذیرفته میگردد، همانا شخص قابله است كه در امور زنانگی شهادت او مورد
قبول است، آنهم با شرط تراضی طرفین، ولی در صورت عدم رضایت، باید دو زن شهادت دهند و اگر آنهم كفایت نكند باید طبقهای از زنان
شهادت دهند.»
سؤال هشتم:
در فرمایش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ـ علیهالسّلام ـ كه فرمود: «خنثی، اگر از مجرای رجولیت بول كرد، در بردن ارث، ملحق به مردان میشود و
اگر از مجرای زنانه بول كرد در بردن ارث به زنان ملحق خواهد شد» از آنجا كه شهادت این مطلب از خودش مسموع نیست، آیا تشخیص اینكار با مرد
خواهد بود یا زن؟ اگر مرد باشد و بر آلت زنانه او نگاه كنید یا زن باشد و بر آلت مردانه او نظر افكند عمل حرام انجام داده، با این حال راه تشخیص چیست؟
حضرت پاسخ داد: «باید تنی چند از عدول امت در آینهای كه مقابل او گذاشته میشود نظر افكنده و مجرای بول او را تشخیص دهند تا
مرد و زن بودن خنثی معین شود.»
سؤال نهم:
از گوسفند موطوئه و مشتبه[9] سؤال كرد كه «تكلیف ما با آن چیست؟»
حضرت فرمود: «اگر گوسفند موطوئه شناخته شود او را ذبح كنند و در آتش اندازند و اگر راهی برای تشخیص آن پیدا نكردند میتوانند با
قید قرعه گوسفند مشتبه را از گله خارج نمایند، آنگاه ذبح كرده و در آتش بسوزانند تا سایر گوسفندان از آسیب سوختن مصون مانند.»
سؤال دهم:
«علت آشكارا خواندن قرائت در فریضه صبح و آهسته خواندن آن در نماز ظهر و عصر چیست با اینكه هر دو جزء صلوه یومیّه هستند؟»
حضرت جواب داد: «از آنجا كه موقع نماز صبح هوا تاریك است و كسی نمازگذار را نمیبیند حكم شد كه بلند بخواند و نماز ظهرین را كه
همه میبینند آهسته خواندن آن ارجح است.»
سؤال یازدهم:
«چرا امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسّلام ـ قاتل زبیر را به آتش جهنم بشارت داد و چرا در جنگ جمل خود آن حضرت او را به قتل نرسانید با آنكه
خلیفه وقت و امام مقتدر بود؟»
حضرت در پاسخ فرمود: «چون رسول خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ فرمود: قاتل «صفیّه» (یعنی زبیر) در جنگ نهروان خروج خواهد كرد و
كشته خواهد شد و لذا علی ـ علیهالسّلام ـ او را در جنگ بصره (جمل) آزاد گذاشت، زیرا یقین داشت كه او جزء خوارج نهروان به قتل خواهد رسید
و قول پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ دروغ نیست.»
سؤال دوازدهم:
«امیرالمؤمنین ـ علیهالسّلام ـ در جنگ صفین فرمان داد شامیان را در هر حال باشند سالم یا مجروح، پیاده یا سواره، مسلّح یا بدون سلاح،
هر كه را هر كجا یافتند از دم تیغ بگذارنند در صورتیكه در جنگ جمل چنین فرمان نداد بلكه فرمود: فقط جنگجویان را دنبال كنید. این تفاوت حكم برای چیست؟»
حضرت فرمود: «هر فرمانی در جای خود بجاست و هر حكمی در قضیّه مخصوصی پسندیده است كه جای دیگر ناپسند است و
اگر عناد و لجاج و خصومت شامیان را با مردم خوارج در نظر بگیریم و اوضاع و احوال جنگ را از زمان و مكان و مصالح روزگار بنگریم، حكم بر اساس
مصلحت بوده است.»
سؤال سیزدهم:
«مردی كه به لواط اقرار كند آیا حدّی بر او هست یا خیر؟»
حضرت در پاسخ فرمودند: «اگر اقرار او به لواط با بیّنه و شاهد تأیید نشود، امام میتواند او را مجازات نكند بدلیل آیه شریفه
«هذا عَطاؤُنا، فَامْنُنْ أوْ أمسِكْ»[10]
در اینجا مسائل یحیی بن أكثم خاتمه یافت و بجواب آنها نائل شد و اعتراف به عظمت علمی حضرت هادی ـ علیهالسّلام ـ كرد.[11]
——————–پی نوشت ها ————————————————–
[1] . برخی از مورخین معتقدند كه یحیی ابتدا این سؤالات را از موسی مبرقع فرزند بلاواسطه امام جواد (ع) پرسید و
چون موسی نتوانست پاسخ گوید به او گفت: برو از برادرت امام علی النقی (ع) سؤال كن و جوابها را برای من بیاور؛
لكن در كتاب كافی و تهذیب باب «میراث الخنثی» آمده است كه یحیی بن اكثم این سؤالات را مستقیماً از حضرت هادی (ع) پرسید و
امام دهم پاسخ را برای او نوشت. زیرا یحیی در بصره بود و حضرت هادی (ع) در سامرا و موسی مبرقع هم د رسال 244هـ. ق وفات كرده و
یحیی نیز در سال 242هـ. ق وفات كرده بود و مسافرت موسی مبرقع به بغداد پس از فوت یحیی بوده است.
[2] . سوره نمل: آیه 40.
[3] . سوره یوسف: آیه100.
[4] . سوره یونس، آیه 94.
[5] . سوره لقمان آیه 27.
[6] . سوره زخرف، آیه 71.
[7] . سوره شوری آیه50.
[8] . سوره طلاق آیه 2.
[9] . اگر مردی به گوسفندی دخول كند آن گوسفند را موطوئه نامند، حال اگر بدانیم كه مثلاً یكی از ده گوسفند ما موطوئه است ولی عین آن
گوسفند موطوئه برای ما مشخص نیست امر بر ما «مشتبه» شده است، مولف
[10] . سوره صاد آیه 39.
[11] . مرآت العقول، شرح اصول كافی ج1، ص424، نقل از جدی فروزان؛ فیض قمی.