• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شوق دیدار11

23 فروردین 1391 توسط ...

خوابیده ام ! ضعف شدیدی هم دارم !

تقویم ساعتم را نگاه میکنم ! Thursday !!!

امروز پنج شنبه است !

شب های جمعه فاطمه … آید به دشت کربلا …

پنج شنبه ها حضرت زهرا امان نامه میدهد به زائران حرم حسین (ع) …

نماز صبح را در حرم حضرت عباس می خوانم … از شدت خواب آلودگی سرم گیج می رود … گوشه ای می نشینم و به دیوار تکیه می دهم در زاویه ای که نمای قشنگی از حرم در کادر چشمانم جا بگیرد …

از شدت سرما از خواب بیدار می شوم … هوا ابر است … دو ساعت است در همین زاویه نشسته خوابم برده … چه خواب شیرینی بود … شارج می شوم … به بین الحرمین می روم … خیلی شلوغ است … عرب ها پنج شنبه ها را شب برات می نامند و بسیار مقیدند به زیارت بیایند … بین الحرمین خیلی شلوغ شده خصوصن اینکه محرم هم هست و این شلوغی دو چندان است …

از صبح پنج شنبه حال و هوای کربلا عوض می شود . در کنار حرمین مردم خیرات می کند. آب، خرما و چای ! البته خیرات آب خیلی بیشتر است .=> عکس

هرجا می روی یک ظرف آب گذاشته اند و داخل آن آب معمولی ریخته اند این ظرف از همه نوع است حتی وان حمام!!! لیوان های آب هم هیچ کدام یک بار مصرف نیستند و حتی شسته هم نمی شوند!!!

من هم که  حساس به این امور !!! خیلی دلم میخواست بروم و از آن آب های خیراتی بخورم ولی ترس از انواع امراض و درد ها مانعم شد ! ( آدم که ایمانش ضعیف باشد همینطور می شود دیگر)

ساعت ۱۰ صبح است ! خیرات آب را که می بینم یاد اموات می افتم ! جرقه ای به ذهنم میزند … مادرم تعداد زیادی کنسرو برایم گذاشته بود تا در سفر گرسنه نمانم (بسکه من بد غذام و هر غذا و هر دست پختی را نمیخورم )

اما این سفر سفری نبود که من بخوام به غذا فکر کنم ! لذا تمام کنسروها مانده ! میرم به سمت هتل .

سر راه از یک مغازه ای آدرس نانوایی میگیرم. براورد میکنم که اون تعداد کنسروی که دارم چند تا نون می طلبد ! ۴۰ تا نون میگیرم ! نون هایشان عجیب است ! شکلش شبیه سمبوسه است … خودشان هم میگویند نان سمونه ! (البته با تشدید روی میم )

به هتل میرم … از محتویات کنسروها ساندویچ درست میکنم !

برای نماز ظهر به حرم حضرت عباس می روم … بعدش هم که مهمان سفره ی شیرین حضرت عباسم  !

به مهمانسرای حرم میروم .. خیلی کوچک است و ساده ! در مقابل مهمانسرای امام رضا که دیده ام اینجا بیشتر شبیه یک اتاق ساده است ! آخ امام رضا می بینی … غربت را می بینی …

عدس پلو است ! با سالاد ! وباور نمیکنید که مزه طعام بهشتی را چشیدم !!!

دوتا ظرف غذا هم می آورند و میدهند دستم !

از مهمانسرا بیرون می آیم … میروم هتل . هم کاروانی ها مشغول ناهار هستند … یکی از غذاهارا بهشان می دهم … صدای گریه هایشان بلند می شود …

یک ساعتی استراحت میکنم و بعد ساندویچ هایی را که از کنسروها درست کرده ام بر میدارم و میرم بین الحرمین و میدهم به زائران حرم (بومی ها)… خیرات اموات …

بین الحرمین خیلی شلوغ شده … بیشتر هم مردم بومی هستند و زائران ایرانی خیلی کمند …

نماز مغرب را در حرم امام حسین می خوانم … می خواهم تا صبح در حرم امام حسین بمانم … اطراف ضریح خیلی شلوغ شده … به سختی می روم در این زاویه از ضریح که کاملا زیر قبه باشم … ضریح را میگیرم و به زیر قبه نگاه میکنم … اللهم عجل لولیک الفرج … و بعد هم اسم تمام عزیزان را می برم … دعا میکنم به امید اجابت … و میان هر دعایی : یا من الاجابة تحت قبتک …

ساعت چه دشمن بزرگی شده برایم در حرم … سرعتش مثل سرعت نور شده … تا به خودم می آیم ۱۰ شب شده …

در این زاویه می نشینم ! من و مفاتیح و قرآن و یک شیشه کوچک آب و ۳ تا شکلات و ساعتی که به سرعت می گذرد …

یکی از دوستان نور چشم خواسته بود که به نیابتش یک زیارت عاشورا در حرم بخوانم … زیارت عاشورا را با صد لعن و سلامش …

جامعه کبیره… و یک سری دعا و نماز …

حدود ساعت ۲ نیمه شب بود که خواستم جوشن کبیر بخوانم … جایی که برای نشستن داشتم فقط به اندازه نشستن روی دوزانو بود از شلوغی حرم !

هنوز شروع به خواندن جوشن کبیر نکرده بودم که نمی دانم ایرانی های اطرافم از کجا متوجه شدند قصد جوشن خواندن دارم ! یک هو دورم پر شد از مادربزرگ هایی که دلهاشان به زلالی آب بود … میگفتند نمی توانند خودشان جوشن را سریع بخوانند طوری که تا اذان صبح تمام شود … با من همراه شدند … و کلی خوراکی گذاشتند جلویمان که بدمیم برای مریض هایشان ! صحنه عجیبی بود …

سرعت دعا خواندن من بالاست … جوشن کبیر رو در کمتر از ده دقیقه می خونم ولی به خاطر اونها کمی مراعات کردم و خلاصه نیم ساعته جوشن کبیر را خواندیم … چه قدر کیف داد … حس خیلی شیرینی بود … بعد هم برای نماز صبح به صحن حرم امام حسین آمدم … می لرزیدم از سرما …سرمای شیرینی بود که با صدای جیک جیک گنجشک های پرواز کنان در صحن حرم خیلی دلنشنین شده بود …

اگر زنده باشم ادامه خواهد داشت …

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 4 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.7 stars
(4.7)

موضوعات: سفرنامه کربلا لینک ثابت

نظر از: قیاسی [عضو] 
  • مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها یزد
4 stars

سلام
در حريم فاطميّه مرغ دل پر مي زند
ناله از مظلومي زهراي اطهر مي زند
السلام عليک يا فاطمة الزهرا
موفق باشید

1391/01/24 @ 19:36
نظر از: قیاسی [عضو] 
  • مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها یزد
5 stars

سلام
امید وارم همواره در مسیر حق باقی بمانیم و زیارت بارگاه امام(علیه السلام)نصیبمان گردد موفق باشید

1391/01/23 @ 16:47
نظر از: مدیریت استان مازندران [عضو] 
  • مدیریت مازندران
5 stars

یادش بخیر دو سال قبل رفته بودیم کربلا. چه صفایی داشت مخصوصا بین الحرمین و دعا خواندن در آنجا. دعا کنید دوباره ما را بطلبند.

1391/01/23 @ 13:54
نظر از: پشتیبانی 2 کوثر بلاگ [عضو] 
  • ختم قرآن کریم در ماه مبارک رمضان
  • آتش بس
  • کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

عکس شکلاته باز نشد :دی
———————-
سامانه حس کرده تبلیغیه باز نکرده :دی

1391/01/23 @ 13:39


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

”جشنواره
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

آرشیوها

  • دی 1391 (4)
  • آذر 1391 (1)
  • شهریور 1391 (13)
  • تیر 1391 (5)
  • خرداد 1391 (7)
  • اردیبهشت 1391 (4)
  • بیشتر...

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • بی بهانه ها
    • داستان کوتاه
      • در راستای کتابخوانی!
  • سفرنامه کربلا
    • امام هادی علیه السلام
      • کتابشناسی امام هادی(ع)
        • کرامات امام هادی (ع)
          • اصحاب و شاگردان امام هادی (ع)
      • فضیلت های اخلاقی امام هادی
      • زندگی نامه امام هادی (ع)
      • پاسخگویی به شبهات امام هادی (ع)
      • زیارتگاه امام هادی (ع) حرم سامرا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس