• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مرا درس بیاموز استاد ( نامه ای به روح الله )

07 خرداد 1391 توسط ...

یکشنبه است .
روی میز یک گلدان پر از گل مریم است .بویش مستم میکند . سمت راستش تقویم رومیزی ام . همان لحظه ی سال تحویل دور تمام مناسبت های سال خط می کشم که فراموششان نکنم .
تقویم پر شده از دایره هایی که دور اعدادش کشیده ام .
آنطرف تر کتاب چهل حدیث است . استاد گفته بود هر هفته یکی از احادیث این کتاب را درس میدهد . چهل هفته را شمرده ام و هفته ی چهلم را روی تقویم با دایره سبز مشخص کرده ام .

کلاسم دیر شده . بدو بدو کارهایم را انجام میدهم . برایش می نویسم که ساعت 10 تا 12 کلاس چهل حدیث دارم . نگران نشود.
استاد حدیث سی و نهم را درس میدهد . تصویر تقویم می آید جلوی چشم هایم . دور تاریخ یکشنبه ی 14 خرداد دایره سبز کشیده بودم !؟ با انگشت هایم روزها را می شمارم .
دوشنبه ؛ هشتم . سه شنبه ؛ نهم ….یکشنبه ؛ چهاردهم !
دایره سبز روی چهاردهم است . چشم هایم را باز میکنم و دوباره می بندم . صفحه ی تقویم را بدون تمام چیزهایی که دور و برش بود تصور میکنم . تمرکز میکنم و دوباره روزها را می شمارم . بعله ! یکشنبه ی دیگر چهاردهم است و استاد باید حدیث چهلم را درس بدهد !
دایره ی سبز من ودایره ی قرمز تعطیلی تقویم یکشنبه چهاردهم را احاطه کرده ..
باید حدیث چهلم را در محضر استاد ِ استاد تلمذ کرد ..
یکشنبه ی آینده کتاب چهل حدیثم را می برم حرم .. یکشنبه ی آینده کلاس در حرم امام تشکیل می شود …

 6 نظر

توفیق اجباری ( برای فراخوان نامه ای به روح الله )

06 خرداد 1391 توسط ...

از همان روزهای شلوغی که وسطش آدم چرتش میگیرد ونمیداند خودش را بکدام دیفال بکوباند تا خوابش بپرد …

همان راه همیشگی ای که حوصله ام را سر می برد یکنواختی و البته شلوغی اش . اینبار برعکس همیشه مترو خلوت بود . نشستم روی صندلی کنار شیشه که تکیه بدهم به شیشه و تا خانه بخوام . سمت راستم خانمی مشغول گوش دادن موسیقی بود . از همان موسیقی خفن ها که صدای توپس توپسش از هندزفری میزنه بیرون و عینه هو گوشت کوب می خوره هی توی ملاج آدم ! اون هم من که باید همه جا ساکت باشه تا خوابم ببره .
روبروم هم یکی از اون خانم های متشخصی که احتمالا توی آژانس هواپیمایی کار میکنن . این رو از روی چین های طلایی روی مقنعه ش می فهمم . روی مقنعه ش پر از چینه . چشم هام خیره میشه به مقنعه ش و سعی میکنم چین های مقنعه ش رو بشمارم تا خوابم ببره ..

کم کم صدای مسخره ای که هر چند دقیقه یکبار اعلام میکنه : ” ایستگاه بعد …” آرام می شود …

هوا گرم است . ماشین گیر نمی آید . سمت چپ را که مستقیم بروم می رسم به قطعه شهدا . سمت راست هم حرم امام است . چند وقت است به حرم سر نزده ام . پاهایم مرا می برند به سمت راست . حدود 600 متر تا حرم راه است . پرچم ایران نصب کرده اند کنار پیاده رو . صدای نوار ” ممد نبودی ” می آید . بوی اسپند پیچیده در هوا . ایستگاه صلواتی شربت آبلیمو میدهد . خیلی خنک است . جگرم حال می آید .
روبروی حرم می رسم . صحن حاج آقا مصطفی است گمان میکنم . جلوی در ورودی شلوغ است . زیارت عاشورا می خوانند .. صدایش را می شنوم . فراز آخر زیارت عاشوراست . می گوید : به نیابت همه شهدا و امام شهدا ” السلام علی الحسین وعلی علی بن…
همان بیرون ایستاده ام . همراه با صدای بلندگو فراز آخر زیارت عاشورا را می خوانم . باران می گیرد . از همان باران های دانه ریز اما تند که در چشم به هم زدنی زمین را خیس میکنند و عطر دلنشین خاک را بلند می کنند …
لعنت به این صدای مسخره ی مترو که خوابم را چهل تیکه می کند فریاد میزند که ایستگاه پایانی قطار می باشد !
خواب امروز مرا می رساند به ایستگاه حرم مطهر .. رویای صادقه است ..
السلام علیک یا روح الله

 5 نظر

قاب عکس امام

03 خرداد 1391 توسط ...

من خراباتی ام از من سخن یار مخواه    گنگم از گنگ پریشان شده گفتار مخواه

مرا قلمی است ضعیف و ناپخته ٬ لیک این چند خط اجابت دعوت دوستان عزیزم در سامانه حوزه های علمیه در طرح “نامه ای به روح الله” است  . باشد که رستگار شویم !

بچه که بودم ٬ مادرم این عکس امام را قاب کرده بود و زده بود روی دیوار خانه !

نماد محبت بود برایم !

بچه های اوایل دهه شصت کودکی هایشان با امام بود ! گاهی مثل این عکس مهربانی اش را می دیدیم و گاهی در تلویزیون سخنرانی های کوبنده شان را .گاهی شوق و ذوق مردم را که امام دستشان را برایشان بلند میکردند ( و من چقدر عاشق آن صحنه هایی هستم که امام دستشان را برای مردم بلند میکردند )٬ گاهی گریه هایشان را وقتی که مرحوم فلسفی در جماران برایشان روضه می خواند !

روزهایی هم بود که با تمام کودکی مان منتظر می نشستیم جلوی تلویزیون ٬ امام را نشان میداد در بیمارستان ! سِرُم به دست که به سختی وضو میگرفتند و نماز و قرآن می خواندند . در همان دوران کودکی هم برایم عجیب بود که امام با آن حالش روی تخت بیمارستان هم ” کتاب ” دستشان بود و مطالعه میکردند .

گاهی هم از تلویزیون “امن یجیب” پخش میشد ! مبهوت نوای قرآنی امن یجب میشدیم و در دنیای کودکانه مان برای سلامتی امام دعا میکردیم !

مدتی بود که همه ؛پیر و جوان و کودک اخبار مربوط به سلامتی امام را دنبال میکردند . یک روز صبح زود مادرم تلویزیون را روشن کرد ٬ صدای گوینده اخبار ( آقای حیاتی ) با بغض گفت : روح خدا به خدا پیوست !!!

ما بچه های اوایل دهه شصت روزی را دیدیم که وسط مصلای تهران ( که آن روزها بیابانی بیش نبود) امام را در یخچالی گذاشته بودند ٬ پارچه ای سبز رویش کشیده بودند و عمامه مشکی اش را روی سینه اش قرار داده بودند !

چند روز را در مصلا همراه  خانواده مان با امام بودیم ! شمع روشن میکردیم و به صوت قرآن پدر و گریه های مادرمان گوش میدادیم .

مادرم در جواب سوال های پی در پی و کودکانه من راجع به امام فقط میگفت : امام خوابیده !

دوران کودکی ما بچه های اوایل دهه شصت با بچه های این روزها فرق داشت .خیلی هم !

دوران جوانی مان هم فرق دارد !

حالا جوانان امروز (بچه های اوایل دهه شصت) لحظات دلتنگی شان در مرقد امام میگذرد و گلزار شهدا …

خدایش بیامرزد …

من خراباتـــــی ام از من سخن یار مخواه / گنگم از گنگ پریشان شده گفتار مخواه

من که با کوری و مهجوری خود سر گرمم / از چنین کور تو بینایی و دیدار مخـــــــواه

چشــــم بیمار تو بیمار نموده ســـــت مرا /غیر هـذیان سخنی از من بیــمار مخواه

با قلنـــــدر منشین گر که نشستی هرگز / حکمت و فلسفه و آیه و اخبار مخـــــــواه

مستم از باده ی عشق ِ تو و از مست چنین /پند مردان جهان دیده و هشیار مخــواه

 6 نظر
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 24
”جشنواره
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

آرشیوها

  • دی 1391 (4)
  • آذر 1391 (1)
  • شهریور 1391 (13)
  • تیر 1391 (5)
  • خرداد 1391 (7)
  • اردیبهشت 1391 (4)
  • بیشتر...

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • بی بهانه ها
    • داستان کوتاه
      • در راستای کتابخوانی!
  • سفرنامه کربلا
    • امام هادی علیه السلام
      • کتابشناسی امام هادی(ع)
        • کرامات امام هادی (ع)
          • اصحاب و شاگردان امام هادی (ع)
      • فضیلت های اخلاقی امام هادی
      • زندگی نامه امام هادی (ع)
      • پاسخگویی به شبهات امام هادی (ع)
      • زیارتگاه امام هادی (ع) حرم سامرا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس