• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

فرزند روح الله

09 خرداد 1391 توسط ...

به هر زحمتی بود از دکتر مرخصی گرفت . قول دادکه کار سنگین نکند .
همان پیراهن آبی آسمانی اش را پوشید با شلوار طوسی .
همان جورابهای سفید و دمپایی های ساده ای که همیشه همراه پاهایش بود.
ساعت را هم طبق عادت همیشگی اش به دست ” راست"  انداخت . ساعتش فقط یادگاری است . کار نمیکند. عقربه هایش روی 5:30 مانده اند . شیشه اش هم شکسته اما از قابش بیرون نمی افتد.
یک بطری آب معدنی هم از مغازه ی کنار بیمارستان خرید .
اهرم صندلی را محکم گرفت و بسم الله گفت و حرکت کرد . از کنار پیاده رو ..
دویست متر اول را که طی کرد به نفس نفس افتاد . دستهایش خسته شد .. خیره شده بود روی عقربه های ساعت واهرم چرخ را می چرخاند . گراند ویتارای سفیدرنگی از کنارش با سرعت رد شد و بوق ممتدی زد وصدای بوق مثل یک نوسان آونگی موج انداخت توی مغزش ..
چهاراه جمهوری را که رد کرد دومین ماشین شاسی بلند سبقت گرفت و باز هم صدای بوق مثل پتک ضربه کوباند روی مغزش ..
خیابانها یکی پس از دیگری به سرعت از زیر چشمانش می گذشت ، عرق سردی نشسته بود روی پیشانی اش ..
دوربرگردان اتوبان منتهی به حرم امام را به سختی طی کرد .. جلوی در ورودی در آستانه ی صحن دست هایش بی توان شد .. شیشه ی آب معدنی از روی پایش لغزید روی زمین .. نفس هایش نا منظم شد ..
باد خنکی وزید و تصویر حرم امام ثبت شد در ذهنش . چشم هایش را بست ..
باد شدیدتر شد .. چند تا کبوتر سفید در آسمان بال می زدند …
ساعت 5:30 بعداز ظهر بود .
صدای انفجار می آمد . بوی باروت .تانکها نزدیک شدند . آرپیجی را گذاشت روی دوشش که تانک را نشانه بگیرد . همزمان هواپیماهای عراقی منطقه را بمب باران کردند . ترکش کوچکی شیشه ی ساعتش را خرد کرد .
دستش رفت روی ماشه . شکلیک کرد . تانک آتش گرفت و بوی دودش به آسمان رفت .
نفسش تنگ تر شده بود .
عکس امام را از جیبش در آورد و بوسید . دومین گلوله آرپیجی را آماده شلیک کرد …
چشم هایش را به زحمت باز کرد . حرم امام را دید . همه جا ساکت شد . کبوترها هنوز پرواز می کردند ..
وصدای بال جانبازی  در آسمان حرم “روح الله ” پیچید …

“مربوط به یادواره وبلاگی نامه ای به روح الله “

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 2 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(1)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
3.0 stars
(3.0)

موضوعات: داستان کوتاه لینک ثابت

نظر از: جان نثاری [عضو] 
  • مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی حضرت فاطمه(س) تهران
جان نثاری

الإمامُ الهاديُّ عليه ‏السلام : مَن جَمَعَ لَكَ وُدَّهُ ورَأيَهُ فَاجمَعْ‏لَهُ طاعَتَكَ .امام هادى عليه ‏السلام فرمود : هر كه تمام دوستى و انديشه‏اش را در اختيار تو گذاشت ، تو نيز تمام اطاعتت را در اختيار او گذار .بحار الأنوار : 78/365/4

1391/03/09 @ 13:26
نظر از: پیشنمازی [عضو] 
  • حضرت نرجس«س» ساری
3 stars

سلام .
خداقوت.
موفق باشید
با مطلب “در حضور چه کسی” بروز شدیم .حتما به ما سر بزنید .
منظر حضور و نظر شماییم .
یاحق

1391/03/09 @ 11:19


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

”جشنواره
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

آرشیوها

  • دی 1391 (4)
  • آذر 1391 (1)
  • شهریور 1391 (13)
  • تیر 1391 (5)
  • خرداد 1391 (7)
  • اردیبهشت 1391 (4)
  • بیشتر...

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • بی بهانه ها
    • داستان کوتاه
      • در راستای کتابخوانی!
  • سفرنامه کربلا
    • امام هادی علیه السلام
      • کتابشناسی امام هادی(ع)
        • کرامات امام هادی (ع)
          • اصحاب و شاگردان امام هادی (ع)
      • فضیلت های اخلاقی امام هادی
      • زندگی نامه امام هادی (ع)
      • پاسخگویی به شبهات امام هادی (ع)
      • زیارتگاه امام هادی (ع) حرم سامرا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس